کانون فرهنگی منتظران ظهور

اینجا مأمن امنی است برای او که امنیت طلب است

مرد کفاش و امام زمان (عج)

سید عبدالکریم کفاش شخصی بود که مورد عنایت ویژه امام زمان (عج) قرار داشت و حضرت دائماً به او سر می زد. روزی حضرت به حجره کفاشی او تشریف آوردند در حالی که او مشغول کفاشی بود.

پس از دقایقی حضرت فرمودند: «سید عبدالکریم، کفش من نیاز به تعمیر دارد، برایم پینه می زنی؟» سید عرض کرد: آقاجان به صاحب این کفش که مشغول تعمیر آن هستم قول داده ام کفش را برایش حاضر کنم، البته اگر شما امر بفرمائید چون امر شما از هر امری واجب تر است، آن را کنار می گذارم و کفش شما را تعمیر می کنم.

حضرت چیزی نگفتند و سید مشغول کارش شد.

پس از دقایقی مجدداً حضرت فرمودند: «سید عبدالکریم! کفش من نیاز به تعمیر دارد، برایم پینه می زنی!؟»

سید کفشی را که در دست داشت کنار گذاشت، بلند شد و دستانش را دور کمر مبارک حضرت حلقه زد و به مزاح گفت: قربانت گردم اگر یک بار دیگر بفرمایید "کفش مرا پینه می زنی" داد و فریاد می کنم آی مردم آن امام زمانی که دنبالش می گردید، پیش من است، بیایید زیارتش کنید!

حضرت لبخند زدند و فرمودند: «خواستیم امتحانت کنیم تا معلوم شود نسبت به قولی که داده ای چقدر مقید هستی.»


کتاب روزنه هایی از عالم غیب؛ آیت الله سید محسن خرازی




۰۳ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۲۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم الزهرا

شبهه: هر دختر شیعه با بی حجابیش یه سیلی به صورت حضرت زهرا می زند

متن شبهه یا سوال:

اخیراً در فضای مجازی جمله‌ ای از آیت‌ الله بهجت رحمه‌ الله بدین شرح منتشر شده است: «هر دختر شیعه با بی‌حجابیش یک سیلی به صورت حضرت زهرا سلام‌ الله‌ علیها می‌زند!»؛ آیا انتساب این جمله به ایشان صحیح است؟



پاسخ :

این مطلب از سوی مرکز تنظیم و نشر آثار آیت‌الله بهجت رحمة‌ الله تایید نشد.

ادامه مطلب...
۰۳ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۰۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم الزهرا

حضرت سلیمان و مورچه

روزی حضرت سلیمان از مورچه‌ ای پرسید: «در مدت یک سال چقدر غذا می‌خوری؟»
مورچه گفت: «سه دانه.»
پس حضرت سلیمان او را گرفته و در جعبه ای کرد و سه دانه به همراهش در جعبه گذاشت. بعد از گذشت یکسال جعبه را باز کرد و دید که مورچه یک و نیم دانه را خورده! پس با تعجب از مورچه پرسید: «چرا فقط این مقدار خورده‌ای؟!»
مور گفت: «چون وقتی من آزاد بودم اطمینان داشتم خداوند روزی مرا می‌دهد و مرا فراموش نمی‌کند. ولی وقتی تو مرا در جعبه نهادی بیم از آن داشتم که مرا فراموش کنی، پس درخوردنم احتیاط کردم تا بتوانم یک سال دیگر نیز از آن تغذیه کنم.»

خداوند می‌فرماید: «هیچ موجود زنده‌ای بر روی زمین نیست مگر اینکه بر خداست روزی آن.»

۰۳ شهریور ۹۵ ، ۰۷:۴۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم الزهرا

حمله اجنه به کالبد پرنیان ایرانی در فیلم ضد اسلامی زیر سایه

جشنواره‌های غربی‌ می‌توانند یک بخش را رسماً و علناً به فیلم‌های ضد ایرانی اختصاص بدهند تا هم خیال خودشان راحت شود هم خیال بقیه! چند وقت پیش بود که اثری از یک ایرانی‌تبار ساکن بریتانیا با نام بابک انوری جزو ده فیلمی قرار گرفت که در بخش میدنایت جشنواره فیلم ساندنس به نمایش درآمدند. این فیلم ماجرایی را روایت می‌کرد که در تهران 1980 اتفاق افتاده بود و بازیگرانش به زبان فارسی صحبت‌ می‌کردند.
«زیر سایه‌» یک اثر در ژانر وحشت بود، اما به موضوعات جنگ ایران و عراق، وضعیت دانشگاه‌ها در اوایل پیروزی انقلاب، برخورد ماموران انتظامی با مردم شهر، مسائل زنان و... هم می‌پرداخت و پرواضح است که قرار گرفتن عبارت (وحشت) در کنار عباراتی از قبیل (جنگ ایران و عراق)، (دوران ابتدایی انقلاب اسلامی) و ... قرار است چه مضمونی ایجاد کند.
در ایام برگزاری همان جشنواره آمریکایی بود که گفته شد، قرار است این فیلم در ماه مارس میلادی اکران شود؛ یعنی بازه‌ای زمانی بین یازدهم اسفند تا دوازدهم فروردین ماه و مصادف با ایام نوروز. نوروز در هیچ کدام از کشورهای غربی تعطیل نیست اما ایرانی‌های ساکن آن مناطق این ایام را به شادی و جشن‌های دورهمی برگزار می‌کنند و آیین‌هایی از این دست، قسمتی از ایرانی ماندن آن‌ها و حس تعلق به موطن اصلی‌شان است.
ادامه مطلب...
۰۲ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۳۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم الزهرا

شهیدی که قرض هایم را داد!

آن طور که خودش تعریف می کرد از سادات و اهل تهران بود و پدرش از تجار بازار تهران. علی رغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقش به شهدا، حجره ی پدر را ترک کرد و به همراه بچه های تفحص لشکر 27 محمد رسول الله راهی مناطق عملیاتی جنوب شد. یک بار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان! بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کرد و همسرش را هم با خود همراه کرد. یکی دو سالی گذشته بود و او و همسرش این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص می گذراندند. سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلشان از یاد خدا شاد بود و زندگیشان، با عطر شهدا عطرآگین!

تا اینکه...

ادامه مطلب...
۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۵۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم الزهرا

لیبرالیسم چه می گوید؟

امروز لیبرالیسم به ما می‌ گوید برای اینکه توسعه پیدا کنید باید دست به آزادسازی گسترده تجاری و مالی بزنید و حاکمیت را از همه عرصه‌ها خلع ید کنید تا جریان سرمایه داری داخلی و خارجی خلأ حکومت را پر کند و ایران جنگلی باشد که در آن صاحبان ثروت حرف آخر را بزنند و هرچه می‌خواهند بکنند و ضعفا را در مسیر ثروتمند شدن ایل و تبار و طایفه و نسل‌های آتی خود به بردگی بکشند؛ در تولید گندم و دانه‌ های روغنی و نهاده‌ های دامی به دلیل کم آب بودن کشورتان مزیت ندارید و به جای این همه هزینه، نفت را که در آن مزیت دارید، بفروشید و اینها را با قیمت بسیار ارزان از آلمان و سوییس وارد کنید (سوییس مبدأ اصلی واردات محصولات غذایی ایران است)؛‌ تولید اورانیوم غنی شده در ایران 10 برابر قیمت جهانی است و می‌توان به جای این همه هزینه برای غنی‌سازی، به سهولت دلار خرج کرد و از کشورهایی که مزیت دارند آن را تهیه کرد.


ادامه مطلب...
۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۴۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم الزهرا

کاش یکی از ما مانده بود ...

اول من به جبهه رفتم. بعد از من هم برادرم. هر دو برنگشتیم. ماندیم گوشه‌ای از آسمانش. حالا مادر مانده و خواهر کوچکم. پدر هم که سال هاست میهمان ماست.

مادر هر روز چرخ دستی‌اش را برمی‌دارد و توی کوچه‌ها می‌گردد، از پی مغازه‌ای که شاید نان سنگک داشته باشد. دکترها گفته‌اند؛ باید فقط نان سنگک بخورد.
خواهرم هم هر روز می‌رود برای کار. می‌ماند تا شب. گاهی که برای سوار شدن به اتوبوس کنار خیابان می‌ایستد،‌ بعضی از ماشین‌ها برایش نگه می‌ دارند و بوق می‌زنند. برادرم می‌گوید: «کاش یکی‌مان مانده بود. خانه مرد می‌خواهد.»
می‌گویم: « آن وقت‌ها شهر پر بود از مرد. چه فرقی می‌کرد بمانیم یا نمانیم.»

چقدر موهای مادر سفید شده بود. توی شب مثل نور،‌ برق می‌زند. مثل جانمازش. مادر دستش را گرفته‌ رو به آسمان. گریه می‌کند. نگران است. وقت‌هایی که خواهر کوچکم دیر می‌آید،‌ دلواپس می‌شود.
مادر هم مثل ما دنبال یک مرد می‌گردد. برادرم می‌گوید:« کاش یکی‌مان مانده بود!»
می‌نشینم کنار سجاده مادر. بو می‌کشم اشک‌هایش را. مادر دلتنگ است. امشب نوبت من است که به خوابش بروم. دیشب برادرم رفته بود.

۰۲ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۵۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم الزهرا

آشنایی با نمادهای فراماسونری: صلیب شکسته یا چرخ خورشید (Swastika or Wheelc)

نماد صلیب شکسته یا چرخ خورشید (swastika or sun wheelc):

چرخ خورشید یک نماد باستانی است که در برخی فرهنگ‌ های دینی همچون کتیبه‌ های بر جای مانده از بودایی‌ ها و مقبره‌ های سلتی و یونانی دیده شده‌است.

لازم به توضیح است این علامت سال‌ها بعد توسط هیتلر به کار رفت،‌ لکن برخی با هدف به سخره گرفتن مسیحیت این سمبل را وارد شیطان‌پرستی کردند.

۰۲ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۴۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم الزهرا

سه چیز را خداوند دوست ندارد: (قسمت سوم: پر خوری)

منبع: تحریر المواعظ العددیة [آیه الله مشکینی] - الفصل الثالث – صفحه 253

داستانک :

حضرت رضا (علیه السلام) می ‏فرمایند: ابلیس از زمان آدم تا دوره ی عیسى بن مریم پیوسته نزد پیامبران رفت و آمد می کرد. او بیشترین آزار و ستم را در حق یحیى بن زکریا اعمال داشت.
روزى حضرت یحیى ابلیس را مشاهده کرد. یحیى از ابلیس پرسید آیا تا بحال بر من چیره گشته‏ اى؟🤔🤔
شیطان پاسخ داد: خیر اما در تو خصلتى وجود دارد که گاه باعث می گردد نتوانى نمازت را بطور کامل بپا دارى و شب ها را به زنده‏ دارى مشغول گردى و آن صفت پرخورى است.
یحیى از همان جا با خداوند عهد کرد که دیگر هرگز با شکم سیر از طعام نخوابد تا به دیدار خداوند نائل آید.
شیطان نیز عهد کرد هرگز انسانى را نصیحت به راستى نکند تا پروردگار را ملاقات نماید.

منبع: داستان پیامبران یا قصه‏هاى قرآن از آدم تا خاتم، صفحه 565

۰۲ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۴۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم الزهرا

شبهه: رازی الکل رو 900 سال پیش کشف کرد، اسلام 1400 سال پیش اون رو حرام اعلام کرد!

متن شبهه یا سوال :

«سر کلاس اندیشه اسلامی به استاده گفتم استاد یه سوال بپرسم؟ گفت بپرس.
گفتم چجوری زکریای رازی ٩٠٠ سال پیش الکل رو کشف کرد بعد اسلام ١٤٠٠سال پیش الکل رو حروم اعلام کرد؟ 
یه نگاه کرد گفت پاشو گمشو بیرون»

پاسخ :

همانطور که در متن شبهه آمده این متن با شیوه های مختلف بیان شده و در فضای مجازی در حال انتشار است تا از نوشیدن (شراب و نوشیدنی های الکلی)، که اسلام دستور صریح به حرمت آن داده قبح زدایی کند، اما واقعا ضررهای آن امروزه بر چه کسی پوشیده است؟!

اما در رابطه با جواب متن فوق نکاتی ذکر می شود:

ادامه مطلب...
۰۲ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۰۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم الزهرا