قسمت اول:
انیمیشن مینیون ها در دههی اول جولای ۲۰۱۵ میلادی به اکران عمومی رسید.
در آیین یهودیت، تنها مردان هستند که میتوانند بطور مستقل عبادت کنند و عبادت دسته جمعی برای آنها ارزش بالایی دارد. این محیط اجتماعی مخصوص عبادت دردین یهودیت، «مینیان» نام دارد.
مینیان به معنی «تعداد و عدد» است و درواقع به گروهی از مردان نخبه اشاره دارد که برای عبادت باید در یک اجتماع عمومی حضور داشته باشند.
مینیان به افراد میآموزد که اجتماعی باشند و در اجتماع شرکت کنند و حضور تک تک افراد میتواند جمعیتی بسازد که ارزش بسیار بالایی دارد.
مینیونها به واقع نمادی از قوم یهوداند. قومی که سالهای طولانی، با نفوذ در حکومتها و قدرتهای برتر جهان ضمن پوشاندن هویت خود، به حیات خویش دوام بخشیده است. این استراتژی کهن یهود است؛ استراتژی حیات انگلی. نفوذ در امپراطوری هخامنشی با کرشمهی استر (که در کتاب استر کتاب مقدس آمده)، امپراطوری انگلیس و اکنون بر امریکا همگی ریشه در این استراتژی یهود دارند.
کوچ و مهاجرت از یک منطقه به منطقهی دیگر نیز جزئی جدایی ناپذیر از زندگی مینیون هاست که قرابت زیادی به مهاجرت قوم یهود از یک تمدن به تمدن دیگر و از یک امپراتوری به امپراتوری دیگر دارد.
حمایت مینیون ها از ملکه انگیس (الیزابت دوم) و جایگاه او و در ادامه دریافت جایزه از وی پرده از راز بزرگی کنار میزند. رازی که البته با تاریخ خباثتهای امپراتوری انگلیس کوچک گره خورده و امروز بیش از پیش بر همگان هویدا گشته است.
اینکه امپراطوری انگلیس از زمان ظهور خود تا به امروز به شدت تحت سیطرهی تفکر یهود و هم راستا به اهداف پر از جنایت و خباثت او بوده است. حمایت علنی ملکه انگلیس از یهود و صهیونیسم اثباتی بر این مدعاست.
در میانه راه، پس از میلیونها سال تلاش و کوشش برای کشف گمشده، مینیون ها به قطب میرسند. زجه زدن و لرزیدن مینیونهای سرگردان و آواره (که یادآور آوارگی و سرگردانی قوم بنی اسرائیل و یهود است) در سرما و بوران دل مخاطب اسیر در زندان تصاویر فیلم را به درد و رحم میآورد و راهی جز همزاد پنداری با آن ها پیش رویش نمی گشاید. مینیونها سالهای متمادی را در مخفی گاهی سپری میکنند و در همانجا تمدنی موقتی پدید میآورند تا زمان موعود فرا رسد. پس از گذران زندگی طولانی در غار احساس پوچی ناشی از عدم ارباب همچون خوره به جان آنها افتاده و افسردگی سراسر وجودشان را فراگرفته است…
کوین مینیون باهوش و پرمغز قوم! راه رسیدن به گمشده را کشف میکند. او در حالی که مقابل دیدگان همه مینیونها بر بلندا ایستاده در استعاره ای افلاطونی راه کشف ارباب را خروج از غار میخواند و همراه میطلبد. دو نفر داوطلب میشوند تا دل از غار کنده و با کوین همراه و رهسپار هدف والای کشف ارباب جدید شوند. نام آن دو باب و استوارت است. کوین، باب و استوارت برای کشف واقعیتهای بیرون غار همسفر میشوند.
نوری امید بخش از بیرون غار به درون آن میتابد. حرکت از درون غار به بیرون آن، سیر درزمین،تلاش برای کشف واقعیتهاومشاهدهی اشیاء و موجودات درطبیعت ،کشف واقعیت بازگشت به غار و آگاه کردن غارنشینان و نیل و سوق آنان به سوی اهداف بیرون غار مراحلی است که در مثل افلاطون آمدهاند.