. قبل از انقلاب همسایه بودیم . خوب میشناختمش . عاشق حضرت زهرا (س) بود ، تو جبهه هم ، کنارش بودم ، یه مدّتی بود دلم شور میزد . نگران شده بودم. اومد پیشم. دست انداخت گردنم و گفت :
" تو دیگه چرا غصّه میخوری ؟ کسی که مادرش حضرت زهراست که نباید دیگه غصّه بخوره . هر جا احساس کردی درمونده شدی بگو "
"یـــــا فاطـــــــــمــه (س)"
شهید سید باقر علمی