یه روز قبل از عملیات بیت المقدس رفته بود حمام برای غسل شهادت. وقتی برگشت گردان ، با هم از جنگ و جبهه گفتیم . موقع رفتن با اصرار راضی شد برسونمش. تا سوار ماشین شدیم گفت:
" روضه حضرت زهرا بخون(س) "
شروع کردم به خوندن ، توی ماشین حال قشنگی پیداکرده بود . انگار توی مجلس روضه حسابی نشسته . طوری گریه میکرد که شونه هاش تکون میخورد .
صورتش خیس شده بود . وقتی رسیدیم ، رو کرد به من و گفت :
"اگه من شهید شدم تو روز قیامت شهادت بده من برای حضرت زهرا (س) گریه کردم"
امیر شهید محمد جعفر نصر اصفهانی
سلام.
وقتی به روزهای پایانی نزدیک می شویم
خودت بیا و ببین...
مؤمن با سلاح بیا
(سلاح مؤمن اشک اوست)
(سلاح مؤمن دعای اوست)