یه فقیری هست که همسایه ای بسیار پولدار داره. این فقیر کارش اینه که هر روز که میره نانوایی, دوتا نون اضافه هم واسه همسایه ی پولدارش می گیره.
میره در میزنه و میگه بفرمایید این نان.
چیز دیگه ای هم نمیگه. مدت ها به همین منوال می گذره و کار هر روز این فقیر, نان آوردن به در خانه همسایه ثروتمنده.
حالا اگه یه روز این همسایه ثروتمند ببینه که چرا این فقیر چند وقتیه براش نون نمیاره, با خودش چی میگه؟
نمیگه شاید یه مشکلی براش پیش اومده؟ نکنه یه وقت بیمار شده؟
باخودش نمیگه برم ببینم کجاست و احوالش چطوره؟
نمیگه برم ببینم مشکلش چیه و حلش کنم؟
حتی اگه مسلمان هم نباشه اینارو میگه.
اگه ببینه مشکل داره, مثلا پول نداره, مقروضه, هم و غمی داره, هیچوقت باخودش نمیگه که باید منم به اندازه, هزینه نون هایی که آورده براش خرج کنم.خیر. میگه اون فقیر به اندازه وسعش برام خرج کرده و مایه گذاشته, انصاف نیست که من هم به اندازه خودش بهش احسان کنم. من باید به اندازه شأنم بهش کمک کنم.
داستان ما و امام زمان عج هم مثل همین فقیر و ثروتمنده. با این تفاوت که این بار ایشان همیشه حواسشان هست و لحظه ای از فقرای مادی و معنوی غافل نیستند.
این خاندان دنبال دستگیری و بهانه برای خریدن هستند.
"و عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم"
حالا ما باید چیکار کنیم؟
باید مثل فقیره هرچی داریم رو تقدیم ایشان کنیم.
کار برای آقا فقط این نیست که یه موسسه مهدویت بزنیم. خیر.
اصل مطلب اینه...
هرچی عمل مستحبی, نماز, زیارت, صدقه و کار خوب که می خواهیم انجام بدیم, تقدیمش کنیم به محضر ایشان. بگیم آقا جان همین نون خشک ها رو بیشتر نداشتم. ببخشید. چیز خوبی نیاوردم.
همه اعمال مستحبی و واجب ما, زیارات و قرآن خوندن ها و انفاق های ما معلوم نیست قبول بشه یا نه. غالبا همشون رو با ریا و گناهان دیگه خرابشون می کنیم. این همه دعا واسه خومون می کنیم معلوم نیست, اصلا فرشته ها بالا ببرن یا نه.
اما همین, اعمال رو اگه تقدیم به ایشان کنیم.ایشان هم برای ما دعا می کنند. اگه زیارتی میرم, به نیابت امام زمان عج برم. می دونید چی میشه؟
آقا هم به جات میره زیارت. اونوقت ببینم کدوم فرشته جرات می کنه زیارت آقا رو بالا نبره؟به نظر شما خداوند عزیز, زیارت ایشان رو قبول نمی کنند؟!؟!
پس چرا این همه خودخواه هستیم؟ ما که چیزدیگه ای برای تقدیم نداریم.
اگه واسه ایشان دعا کنیم و همه فکر و ذکر من این باشه, که هرچی خوبیه باید تقدیمش کنم, ایشان هم متناسب با شأن و منزلت والای خویش, چیزهایی نصیبمون می کنه که هیچ چیزی لذت بخش تر از اونها نیست.
هرروز واسه سلامتی ایشان صدقه کنار بذاریم.
مگه وجود من و خانواده و بچه هام چقدر ضروریه واسه دین خدا؟ چرا پس من واسه خانواده ام صدقه میدم و اینقدر حساسم که خدای نکرده چشم نخورن؟ درحالی که بود و نبود ما هیچ فایده ای برای اسلام نداره.
اما آقای ما اگه لحظه ای نباشن, دنیاچه جوری میشه؟
پس چرا من برای بچه هام ان یکاد میخونم ولی برای آقام نه؟دیدید چقدرنامرد هستیم؟خوتون قضاوت کنید..