پیش از اینکه عملیات بدر آغاز شود، ما به عنوان مسئول پشتیبانی می رفتیم خدمت فرمانده های محترم از جمله شهید برونسی، ظهر بود ساعت حدود 11/30 الی 12بود، کنار جمعی از فرمانده هان گردان هایشان نشسته بود از جمله یکی از فرمانده ها شهید فرومندی بود که نشسته بودند، من جلو رفتم و احوالپرسی کردم و بعد پیرامون عملکرد گردان ابوالفضل (سلام الله علیه) که در عملیات تشکیل شده بود، سؤال کردم که از نحوة پشتیبانی عملیات خیبر راضی بوده اید؟ گفت : من از کار راضی هستم. خدا انشاء ا... کمکتان کند. اما یک چیزی که به من گفت که خیلی من را تکان داد، گفت: فلانی ما از عملیات خیبر، سالم برگشتیم. این دفعه به شما می گویم، آن دستوری که حضرت امام در رابطه با منطقه بصره دادند که اگر بخواهیم به اهدافمان برسیم. من دو راه بیشتر ندارم. می گفت: این دفعه یا به اهدافی که نظر حضرت امام است می رسیم و یا جنازه من برمی گردد، به غیر از این دو راه، راه دیگری وجود ندارد، خیلی برای من جالب بود. بعد با خودم گفتم: آقای برونسی اینطوری محکم صحبت نکن. گفت: قطعاً هیچ شکی ندارم. در این عملیات یا به اهدافی که نظر امام است می رسیم یا اینکه جنازة من بر می گردد. بعد از عملیات هم دیدم که واقعاً همینطوری شد، جنازه اش هم برنگشت.