سخنرانی
کربلایی مصطفی شکوری
ارتش علوی همگی آماده
کربلایی مصطفی شکوری
باز چشمان شدن گریون غمت
کربلایی مصطفی شکوری
زمین می لرزه
کربلایی مصطفی شکوری
سلام به تشنه لب می دم
کربلایی مصطفی شکوری
مناجات
کربلایی مصطفی شکوری
نکته
کربلایی مصطفی شکوری
روضه حضرت علی علیه السلام
کربلایی جواد خراسانی
ای پدر که می ری سفر
کربلایی جواد خراسانی
بد کردی دنیا با دلم
سخنرانی
کربلایی مصطفی شکوری
بیت حیدر شرر افتاده
کربلایی مصطفی شکوری
ذکر حضرت زهرا
کربلایی مصطفی شکوری
شور زینب شعور زینب
کربلایی مصطفی شکوری
می خوام برم اخه خیلی تو دنیا تنها شدم
کربلایی مصطفی شکوری
نکنم درمون غم دل عاشق را
کربلایی مصطفی شکوری
روضه حضرت زهرا
کربلایی مصطفی شکوری
مناجات
سخنرانی
حجت السلام والمسلمین نیکو فرید
کربلایی مصطفی شکوری
ارتش علوی همگی آماده
کربلایی مصطفی شکوری
دل و دلداره
کربلایی مصطفی شکوری
ذکر یاعلی
کربلایی مصطفی شکوری
روضه حضرت زهرا
کربلایی مصطفی شکوری
شب قدر رو می سنجم
کربلایی جواد خراسانی
شب تاره گریه داره
کربلایی جواد خراسانی
دنیا یه طرف
.................................................................................................................................
کربلایی مصطفی شکوری
حسین گذاشنی نوکرت بمونم
کربلایی مصطفی شکوری
دلم شده دیوونه
کربلایی مصطفی شکوری
روضه حضرت زهرا
کربلایی مصطفی شکوری
روضه حضرت علی اصغر
.................................................................................................................................
کربلایی مصطفی شکوری
اللهم رب الشهر الرمضان
کربلایی مصطفی شکوری
امپراتور جهان حیدر کراره
کربلایی مصطفی شکوری
عبد دربارم تورو دوست دارم
کربلایی مصطفی شکوری
غلام مادر سادات ام
کربلایی مصطفی شکوری
ذکر
کربلایی جواد خراسانی
پشت پات آب می ریزم
فرمانده تیپ که شد، یک ماشین، اجباراً، تحویل گرفت. یک راننده هم میخواستند در اختیارش بگذارند که قبول نکرد. شما گواهینامه که نداری حاجی، پس راننده باید باهات باشه.
ـ توی منطقه که شرعاً عیبی نداره من خودم پشت فرمون بشینم.
تو شهر میخوای چه کار کنی؟
ـ تو شهر چون نمیشه بدون گواهینامه رانندگی کرد، اگر خواستم برم، با راننده میرم.
چند وقت بعد که رفتم مشهد، یک روز آمد پیشم.
ـ سید! یک فکری برای این گواهینامه ما بکن.
ـ شما که دیگه راننده داری، گواهینامه میخوای چه کار؟