عمری است که در سوز غم فاطمه (س) هستی
دلسوخته ی عمر کم فاطمه هستی
من مطمئنم روز ظهورت اول
در فکر بنای حرم فاطمه هستی
مهدی صفی یاری
(اللهم عجل لولیک الفرج)
عمری است که در سوز غم فاطمه (س) هستی
دلسوخته ی عمر کم فاطمه هستی
من مطمئنم روز ظهورت اول
در فکر بنای حرم فاطمه هستی
مهدی صفی یاری
(اللهم عجل لولیک الفرج)
در گذشته، پیرمردی بود که از راه کفاشی گذر عمر می کرد. او همیشه شادمانه آواز می خواند، کفش وصله می زد و هر شب با عشق و امید نزد خانواده خویش باز می گشت. امّا در نزدیکی بساط کفاش، حجره تاجری ثروتمند و بدعنق بود؛ تاجر تنبل و پولدار که بیشتر اوقات در دکان خویش چرت می زد و شاگردانش برایش کار می کردند، کم کم از آوازه خوانی های کفاش خسته و کلافه شد...
یک روز از کفاش پرسید درآمد تو چقدر است؟
کفاش گفت روزی سه درهم. تاجر یک کیسه زر به سمت کفاش انداخت و گفت: بیا این از درآمد همه ی عمر کار کردنت هم بیشتر است! برو خانه و راحت زندگی کن و بگذار من هم کمی چرت بزنم؛ آواز خواندنت مرا کلافه کرده...
کفاش شوکه شده بود، سر در گم و حیران کیسه را برداشت و دوان دوان نزد همسرش رفت. آن دو تا روز ها متحیر بودند که با آن پول چه کنند. از ترس دزد شبها خواب نداشتند، از فکر اینکه مبادا آن پول را از دست بدهند آرامش نداشتند، خلاصه تمام فکر و ذکرشان شده بود مواظبت از آن کیسه ی زر.
تا اینکه پس از مدتی کفاش کیسه ی زر را برداشت و به نزد تاجر رفت، کیسه ی زر را به تاجر داد و گفت : بیا! سکه هایت را بگیر و آرامشم را پس بده.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: با غربت بساز! اگر در کثرت و جمعیّت هم هستی غربت خودت را پیدا کن که عزیزی و تنها در دست خدایی. هر جا خودت را و تنهاییت را پید اکنی، خدا آنجاست، در خانه باشی یا در جمعیت. هر کس با خدای خودش خلوت کند، تمام مشکلات خود و طایفهاش را حل می کند. چون وقتی مشکلات را از سر خودش رفع کند از سر آنها نیز رفع میشود.
بیخود نیست که میگویند اگر مومنی در یک خانواده باشد برکت بر آن جا میبارد، در مملکت هم همین طور است. ان شاء الله بزرگان ما هم این مطلب را در کنند. اشخاص بزرگی در مملکت هستند که خودشان را تمیز میکنند و خلوت میکنند. اینها دارند کار میکنند و اوضاع را خلوت میکنند. آن وقت متصدیان ما از بالا تا پایین جلو پایشان را میبینند. کارها از بالا درست میشود. ولی شما هم طالب و مایل باشید. حقیقتش از بالاست.
شهیدمحمد ابراهیم همت فرمانده لشگر 27 حضرت رسول خاطره ای درباره عملیات بیت المقدس نقل میکند.
موفقیت نیروهای ایرانی در مرحلهی اول و دوم عملیات الی بیت المقدس، موجب شد تا ارتش عراق همهی توان خودش را در خرمشهر جمع کند و نگذارد به هر نحوی که شده، این شهر هم از دستش خارج شود. از طرف دیگر، مرحلهی سوم عملیات هم باید هر چه زودتر آغاز میشد اما با کدام نیرو؟ با کدام تجهیزات؟ چگونه بعد از ده روز عملیات شبانهروزی باز هم میبایست از نیروها انتظار داشت که بجنگند؟ در آن لحظهی سرنوشتساز اما یک جملهی امام، ورق جنگ را به نفع نیروهای خودی برگرداند. شهید محمد ابراهیم همت وضعیت آن ایام را اینگونه تشریح میکند:
دروغ از گناهان کبیره و به تعبیر روایات کلید همه گناهان، زشتی ها و پلیدی ها است از این رو به شدت از آن نهی شده و آثار و عواقب سوئی برایش برشمرده می شود.
حضرت باقر (ع) فرمودند: «على بن حسین به فرزندنش می فرمود: «از دروغ کوچک و بزرگش، جدى و شوخیش بپرهیزید، زیرا آن کس که در چیز کوچک دروغ گفت به دروغ بزرگ نیز جرات پیدا کند.»
آیا ندانید که رسول خدا (ص) فرمودند: «بنده (خدا) پیوسته راست گوید تا خدا او را صدیق نویسد، و پیوسته دروغ گوید تا خدا او را کذاب (و دروغگو) نویسد.»
علاوه بر این، امام باقر (ع) می فرمایند: «خداى عز و جل براى بدى قفل هائى قرار داده، و کلیدهاى آنها را شراب قرار داده، و دروغ بدتر از شراب است.»
*سئوال
در یک مجله ی آشپزی برای تهیه ی مربای انگور نوشته بود: انگور را بجوشانید،سپس آنرا صاف کرده،مجددا با شکر خوب بجوشانید تا قوام بیاید ،آیا این انگور مشکل پیدا نمی کند؟ آیا نجس می شود؟
من کتاب له ( علیه السلام ) إلى أبی موسى الأشعری جوابا فی أمر الحکمین، ذکره سعید بن یحیى الأموی فی کتاب "المغازی":
طلبه ای سه حاجت داشت و مدت ها به زیارت حضرت ابوالفضل(علیه السلام) مشرف می شد.
روزی در حالی که در مقابل ضریح با کمال ادب و احترام ایستاده و مشغول زیارت بود، ناگاه دید عده ای از زنان عرب با پای برهنه و در حالی که کودک فلجی را به دست گرفته بودند وارد حرم شدند، و هلهله کنان دور ضریح چرخیدند و بیمارشان شفا پیدا کرد و از حرم خارج شدند.
آن طلبه وقتی این صحنه را مشاهده می کند، نزدیک ضریح می آید و می گوید: من چند سال است می آیم و حوائجم برآورده نمی شود، ولی به این عرب های بیابانی این گونه التفات دارید!…
و با صورت قهر و غضب از حرم بیرون می رود و تصمیم می گیرد دیگر به زیارت آن حضرت نرود.
به نجف می رود، در آن جا به او می گویند: خادم شیخ انصاری(رحمه الله) چند بار آمد و سراغ شما را گرفت، وی نزد شیخ می رود.
شیخ به او می فرماید: با حضرت ابوالفضل(علیه السلام) قهر نکن، حج می خواهید، خانه می خواهید، عیال می خواهید، برای شما فراهم می شود… خدا کند طوری یقین داشته باشیم که برای ما تزلزل حاصل نشود.
خداوند متعال در سوره شعرا میفرماید: " یاران حضرت موسی(علیه السلام) گفتند: قطعا فرعون و فرعونیان به ما می رسند، یعنی هلاک می شویم؛ ولی حضرت موسی(ع) فرمود: چنین نیست، پروردگارم با من است و به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد. "
یعنی پشتم مثل کوه محکم است، چون آن ها که به ما وعده همراهی و نصرت داده اند با ما هستند و رفیق نیمه راه نیستند.
تصویری که از انتظار فرج در اذهان شکل گرفته است غالبا با گوشه نشینی و خواندن دعای فرج همراه است. در واقع فرد منتظر در محراب عبادت مینشیند و منتظر است تا حضرت صاحب (عج) بیاید و گره از همه کارها بگشاید تا زندگی بر وفق مراد شود.
یا مثلا تمام معنای انتظار فرج و مهدویت را در سهشنبه شب های جمکران خلاصه میکنند یعنی تبدیل کردن یک عمل فردی به نماد و علامت کلی مهدویت.
اما معنای انتظار در تعاریف و روایات مهدویت با تصورات ما متفاوت است. وقتی به این درک برسیم که خدا امام را از دیده ها پنهان کرده تا ما به دنبالش برویم دیگر مفهموم انتظار فرج صورت جدید به خود میگیرد چرا که منتظر واقعی با این تفکر برای یافتن مقصود خویش که همان امام غایب است به حرکت و جنب و جوش واداشته میشود.
* صلوات، بالاترین ذکر است!
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا (ع) قَالَ: مَا فِی الْمِیزَانِ شَیْءٌ أَثْقَلَ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ. (1) در ترازوی اعمال، هیچ چیز سنگین تر از صلوات بر محمد و آل محمد نیست.
از جمله دعاها و ذکرهایی که در روایات، دارای فضیلت و اهمیت بسیار زیادی است، ذکر شریف صلوات بر محمد و آل محمد است. به همین دلیل است که عالمان وارسته ای چون حضرت آیت الله بهجت (ره) این عمل پر فیض را جزو اعمال ثابت و مهمِ روزانه خود قرار می دادند و دیگران ـ چه عموم مردم و چه شاگردان و خواص ـ را هم به انجام آن سفارش می کردند؛ آن هم سفارشی مؤکّد و مکرّر!.