متن شبهه یا سوال:
حسین را نمی شناسم ولی وقتی از راننده تاکسی خواستم ضبطش را روشن کند گفت: جوان مگه مسلمان نیستی؟ امروز روز اول محرم است! فکر کنم بخاطر همین کرایه ام را دو برابر حساب کرد!
حسین را نمی شناسم ولی گویا حاجی سر کوچه خوب او را می شناخت که تا نیمه شب چنان بر طبل می کوبید تا کودکی که از زور گرسنگی به سختی خوابش برده بوده باز بیدار شود ...
حسین را نمی شناسم ولی شاید فردا سراغش را از پیرزن کارتن خوابی که تا صبح جلوی حسینیه به خود پیچیده بود گرفتم ...
شاید نباید سراغ حسین را در سرزمینی بگیرم که مردمانش نعره هایشان را برای خار پای کودکان فلسطین سر می دهند و نه پاشیدن اسید بر سر و صورت ناموس مملکتشان ...
حسین را نمی شناسم ولی عده ای را می شناسم که نئشه میکنند و برای زنجیر زدن آماده می شوند ...
حسین را نمی شناسم ولی می شناسم بسیاری را که ماه ها میدزدند و می چاپند و چند روز نذری می دهند تا این را به آن در کنند ...
حسین را نمیشناسم ولی حسینی ها را خوب میشناسم ...