سلام رفقا 

چند وقت پیش ناگهانی تونستم یه وقتی از شیطان بگیرم و یه مصاحبه ی اختصاصی و خصوصی باهاش داشته باشم 


زحمت این گفتگو رو آقا رسول جهانی کشیدن که از همین جا به خاطر فکر قشنگشون و زحمت بسیارشون تشکر می کنیم

در ادامه این گفتگوی جالب رو بخونید

 

 

                             بسم رب الزهرا س 

 

روزی که شیطان تلفنی تماس گرفت و بی مقدمه گفت 

" حاضرم رویای تو را تبدیل به واقعیت کنم " 

به ناگه شوکه شدم! 

باورم نمیشد! 

تنم خیس عرق شده بود! 

وحشت و ترس سرا پای وجودم را فرا گرفته بود! 

به هر زحمتی که بود خودم را جمع کردم و بالاخره قراری برای مصاحبه گذاشتم 

روز مصاحبه: 

جناب شیطان با دو ساعت تاخیر حاضر شد 

وقتی هم که رسید عذر خواهی کرد و گفت : 

ماموریت خطیری داشتم که از دوستان ساخته نبود و میبایست خودم انجام میدادم 

پیش از انجام مصاحبه گفتم : 

با چه تضمینی باور کنم که در جریان مصاحبه بر مبنای صداقت در گفتار سخن خواهی گفت؟ 

خندید و گفت: دلیلی ندارد دروغ بگویم چون من به حربه ای مجهزم که اگر پرده از تمام اسرار من برداشته شود باز هم میتوانم به خواسته های خود دست یابم 

گفتم چه حربه ای؟ 

جواب داد: غفلت^ انسان ها را به خواب نوشین غفلت میبرم و ان وقت نقشه هایم را عملی میکنم 

سوگند یاد میکنم که تا انتقامم را باز نستانم  شما ادمیان را لحظه ای اسوده نخواهم گذاشت 

پیوسته بر سر راهتان در کمین مینشینم و راهزن راهتان میشوم 

اکنون ببینید چگونه راه نجات را بر شما خواهم بست 

 

متن مصاحبه: 

 

خودتان را معرفی کنید ؟

شیطان: فردی هستم از طایفه ی جن  مسمی به اسم خاص " ابلیس " و مشهور به اسم عام " شیطان " البته اسامی دیگری هم دارم که چندان معروف نیستند نظیر 

وسواس . خناس  . عزازیل . عفریت . شیصبان . حارث . مارد . غوی . ابو مره . ابوالبین . مذموم . مرید و ... 

پیشه و شغل شما چیست؟ 

مشاغل فراوانی دارم  گاهی مسافر کشم سر دو راهی حق و باطل می ایستم و مسافران را در جاده گمراهی در بست به سفر جهنم میبرم 

گاهی کشاورزم و بذر کینه و نفاق را در زمین دلها می افشانم 

گاهی نقاشم رنگ بطلان به چهره حقیقت میزنم و جامه کزی  بر قامت راستی میپوشانم 

گاهی هم خلبانم با بالهای وسوسه و القاء انقدر بر فراز قلب ادمی چرخ میزنم تا باند مناسب برای فرود بیابم 

 

دشمنی دیرینه ات با ادم از کجا سر چشمه میگیرد؟ 

 

شیطان: ماجرا از ان روزی شروع شد که صحنه ارای خلقت دست به کار افرینش انسان زد 

ملائک نه از روی اعتراض که از روی کنجکاوی گفتند : این موجود خاکی که می افرینی بر روی زمین فسادها خواهد کرد و خونهای بسیار خواهد ریخت 

اگر قصد تو طاعت بردن است که ما در فرمان برداری مطاغیم 

و اگر مقصود تو تسبیح و تقدیس است که ما پیوسته در این کاریم  

با ما بگو حکمت این کار در چیست؟  

او در جواب فرمود: در این کار رازهاییست من ان چیزی که در خشت خام میبینم شما در ایینه هم نمیبینید 

اینچنین بود  که خالق به واسطه ی این موجود دو پا به خود بالید و بر ما فخر فروخت 

انگاه فرمانمان داد که: 

در مقابل این مخلوق خاکی به خاک سجده فرو افتید! 

تمامی فرشتگان بی درنگ به خاک سجده افتادند 

این فرمان اما برای من بسیار گران بود 

چه انکه من سوابقی درخشان داشتم 

تنها 6000 سال با حساب شما صد و نه میلیارد و پانصد میلیون سال دنیا 

خالصانه خدای را در اسمانها دوشادوش فرشتگان پرستیده بودم 

انقدر مستغرق در عبادت بودم که فرشتگان گمان میکردند که من نیز چون انها فرشته ام 

من نتوانستم بار این خفت را به دوش کشم 

هر چه باشد افرینش من از اتش بود و خلقت او از خاک 

برتری من بر او چون افتاب روز روشن بود 

من کجا میتوانستم بر انسانی خاکزاد سجده کنم 

اری ان روز گستاخانه در برابر خالق ایستادم و متکبرانه از این فرمان سر باز زدم 

این بود که از دربار ربوبی اش رانده شدم 

از ان زمان به بعد کینه ادم را سخت به دل گرفتم و هر روز کینه این اتش در دلم شعله ور تر شد 

 

این عبادتهای خالصانه که گفتی چگونه تو را از تکبر باز نداشت؟ 

 

شیطان: من به زعم خود از روی خلوص خدا را عبادت میکردم 

حال اینکه از ابتدا شائبه ی شرک و نفاق در خدا پرستی ام راه اشت و این امتحان شرک و نفاقم را اقتابی کرد 

 

با چه شگرد و ترفندی انسانها را به دام می افکنی؟ 

 

شیطان:با روش منحصر به فرد " گام به گام " من به طور معمول کارم را در چند مرحله انجام میدهم 

نخست از طریق وسوسه های تحرک امیز خود  افکاری پلید را به قلب انسان القا میکنم 

انگاه ان اندیشه ی زشت را نیک جلوه میدهم 

سپس در مرحله ی عمل با  تزئینات گوناگون اشتیاق فرد را به گناه بر می انگیزم 

این را هم اضافه میکنم که در مقام روش اساسا با حصر گرایی مخالفم 

بر این باورم که همیشه نمیتوان با روشی واحد به صید شکار رفت 

وسوسه تزیین و حتی تسویل شاید برای اغلب انسانها سودمند افتد 

اما حریم حریم دفاعی برخی از انسانها نفوذ ناپذیر است 

اینجاست که ناگذیرم به حربه های دیگری چون وحی  نسیان و ایجاد فراموشی متوسل میشوم 

البته هنرمندی های دیگری هم دارم  

مثلا در هیئت و قالب اجسام تمثیل و تجسم میابم و از این رهگذر ابنای ادم را به سراشیبی سقوط در پرتگاه تباهی و عصیان سوق که چه عرض کنم هول میدهم 

 

بزرگترین ارزوی شیطان چیست؟ 

 

شیطان: گفتن ندارد اما اغوای تمامی ادمیان در همه ادوار و اعصار تنها ارزوییست که در سر میپرورانم 

عجبا من فقط شما را سوی گناه خواندم شما اما به سوی گناه دویدید 

اگر طعم گناه در زائقه ی شما شیرین افتاد دیگر چرا مرا مقصر و مسئول تباهی و گمراهی می انگارید؟ 

 

کدام عمل انسانها بیش از همه تو را خشمگین میکند؟ 

 

شیطان: هر چند خوش ندارم از ابرازش اما برخی انسانها بر حسب عادت با سجده های طولانی مدام مرا ازار میدهند و بینی مرا به خاک میمالند 

 

کدام عملشان تو را بیشتر خوشحال میکند؟ 

 

شیطان: برای من بسی مسرت بخش است اینکه ادمی پشت سر هم گناه کند و توبه را مدام به تاخیر بیاندازد 

 

عجیب ترین عمل انسانها کدام است؟ 

 

شیطان: بر سفره ی گناه مینشینند و از هر گناهی لقمه بر میگیرند 

انگاه معترضانه بر من خشم می اورند که سفره ی گناه گستردی 

 

شاید انسانها پر بیراهه نمیروند که تو را مقصر میدانند؟ 

 

شیطان: چنین نیست رسالت اغواگری را خداوند خود بر دوش من نهاده است 

پست تبهکاری  و اضلال از ناحیه خداوند به من عطا شد 

او خود فرموده که هر که را از فرزندان ادم میتوانم بلغزانم با سواره نظام و پیاده نظام بر انها بتازم در ثروت و فرزند شریکشان گردم و البته جز فریب و دروغ نویدشان نخواهم داد 

 

چه اموری زمینه های نفوذ تو را بیشتر فراهم میکند؟ 

 

شیطان:زمینه های نفوذ من بیشمارند اما نقطه ضعفها  حساسیت ها  حسادت ها  رقابت ها  شهرت ها  و شهوت ها افزون خواهی ها و ...  مناسبترین زمینه هایی هستند که درخت دشمنی و بستر نفوذ مرا بارور میکنند 

 

اگر اجازه بفرمایید سوال را کمی خصوصی تر کنم  شما ایا ازدواج هم کرده اید؟ 

 

شیطان: اری  من در جوانی با دختری به نام " لهبا " فرزند " روحا " از طائفه ی جن ازدواج کردم 

 

این ازدواج ثمری هم داشت؟ 

 

شیطان: البته که داشت حاصل این ازدواج فرزندانی بیشمار بود که به وجود امدند 

 

سر نوشت انها چه بود؟ 

 

شیطان: در زمانهای کهن پیش از خلقت انسانها میان طوایفی از جن و نسناس ( طایفه ای به جای انسان های امروزی ) جنگ و خونریزی بالا گرفت و خداوند فرشتگان را فرمود که به زمین هبوط کنند . انها هر دو طایفه از جمله فرزندان مرا از بین بردند و من از انجا که خدا پرست بودم جان سالم به در بردم  

انگاه فرشتگان مرا به اسمان بردند و من در کنارشان خدای را به جد میپرستیدم  

تا اینکه سخهن از خلقت و خلافت ادم به میان امد و در پی نافرمانی ام از ان جمع رانده شدم 

 

ایا در طایفه ات هوا خواه و طرفدار هم داری؟ 

 

شیطان: نه تنها در میان قبیله ی خود که در میان انسانها نیز 

 

متوجه منظور شما نشدم یعنی میگوییدانسانها هم به سوی تو دست  دوستی دراز میکنند؟

 

شیطان: اری تعجب کردید؟! عده ای هستند که مرا ارباب و سرپرست خود می انگارند  کارگذارانی وفادار که اهداف شوم  و توطئه های پلید مرا به خوبی جامه عمل میپوشانند  

بر سفره ی گناه مینشنینند و از هر گناه لقمه ای میگیرند 

 

قلمرو فعالیت های شما تا چه اندازه میتواند باشد؟ 

 

شیطان:امور تکوینی از قلمرو نفوذ من بیرون است تنها در حوزه ی امور تشریعی مجال جولان دارم 

یعنی اعمالی که بشر را از روی اختیار و تکلیف ملزم به انجام انهاست 

چه میگویم 

باید اعتراف کنم که در حوزه تشریع هم دست من بسته است چرا که فعالیتم منحصر به اندیشه و روان است نه جسم ادمی  ان هم در حدود دعوت و اجابت  همین و بس 

 

حرف اخر؟ 

 

(شیطان در حالی که چهره اش از شدت خشم بر انگیخته شده بود )

سوگند یاد میکنم انتقامم را از انسان بگیرم  و راه نجات را بر شما ببندم