فکر اساسى این است که کارى کنید که کشور از اَخم دشمن ضربه نبیند، از تحریم دشمن لطمه نخورد؛ و راه‌هایى هست، می شود این حربه را از دست دشمن گرفت، والّا اگر چنانچه چشم ما به دست دشمن باشد که «آقا، اگر این‌کار را نکردى تحریم باقى می ماند» [فایده‌اى ندارد]؛ کمااینکه آمریکایى‌ها با کمال وقاحت دارند می گویند؛ «اگر در قضیّه‌ى هسته‌اى ایران کوتاه هم بیاید، تحریم ها یکجا و همه برداشته نخواهد شد»، این را صریح دارند می گویند. این نشان‌دهنده‌ى این است که به این دشمن نمی شود اطمینان کرد، نمی شود اعتماد کرد. من با مذاکره کردن مخالف نیستم؛ مذاکره کنند؛ تا هروقت می خواهند مذاکره کنند! من معتقدم باید دل را به نقطه‌هاى امیدبخش حقیقى سپرد، نه به نقطه‌هاى خیالى، آنچه لازم است این است.
یکی از لغزشگاه‌ها در دیدن واقعیت، برمی گردد به درون خود ما. گاهی دلبستگیهای ما فلج کننده است. دلبستگی های ما موجب می شود که ما یک چیزهائی را واقعیت بپنداریم که واقعیت ندارد؛ در واقع خطائی است که نفس راحت‌طلب ما یا دلبسته‌ی ما به مسائل مادی، بر ما تحمیل می کند؛ در حالی که واقعیت ندارد.