استاد قرائتی :
بچه ام کوچولو بود، از من بیسکویت خواست. گفتم: امروز مى خرم.
وقتى به خانه برگشتم فراموش کرده بودم.
بچه دوید جلو و پرسید: بابا بیسکویت کو؟
گفتم: یادم رفت!!!
بچه تازه به زبان آمده بود، گفت: بابا بَده، بابا بَده.
بچه را بغل کردم و گفتم: باباجان! دوستت دارم.
گفت: بیسکویت کو؟
دانستم که دوستى بدون عمل را بچه سه ساله هم قبول ندارد.
چگونه ما می گوئیم خدا و رسول و اهل بیت او را دوست داریم، ولى در عمل کوتاهى می کنیم؟...
مهدی جان!
ما اشتباه کرده ایم که به انتظار نشسته ایم!
باید به انتظار بایستیم!

تعجیل در فرجش صلوات...
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

پی نوشت:

اینکه مردم نشناسند تورا غربت نیست


غربت آن است که یاران ببرندت از یاد...