تا وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم ) زنده بودند شیعه و سنی نبود. رهبر همه پیامبر بود. بعد از پیامبر ما شیعیان فقه خودمان را از اهل بیت گرفتیم و اهل سنت از چهار تا عالم دیگه، امام احمد حنبل، ابو حنیفه، امام مالک و امام شافعی. هنوز یک دقیقه نشده.

اولا: ما که فقه مان را از اهل بیت گرفتیم سه تا آیه داریم، قرآن راجع به اهل بیت (علیهم السلام) وقتی به کلمه اهل بیت که می رسه می فرماید: یطهرکم تطهیرا ( احزاب ۳۳ ) یطهرکم یعنی معصومند. هیچ کس نگفته یطهرکم مال ابو حنیفه و شافعی هست. نه شیعه گفته نه سنی.

دوما: اهل بیت قرن اول هجری بودند، اما چهار تا عالم سنی یعنی ابوحنیفه و شافعی و مالکی و امام احمد حنبل مال قرن دوم هجری بودند. اهل بیت یک قرن از اونها جلوتر بودند. قرآن می فرماید “و السابقون السابقون اولئک المقربون ” (واقعه ۱۰و۱۱)

سوما: تمام اهل بیت شهید شدند، اما حتی یکی از علماء اهل سنت سیلی هم نخوردند. قرآن می فرماید: “فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما ” (نساء)
***********************
ﺭﻭﺯﯼ ﻋﺎﻟﻤﯽ ﺳﻨﯽ ﺑﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﺍﻣﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﻣﻨﺒﺮ پایین ﻣﯽ آﻣﺪ، ﮔﻔﺖ: ﺷﻤﺎ ﺷﯿﻌﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻋﻠﯽ ﻏﻠﻮ می کنید ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﯾﺪﺍﻟﻠﻪ می گویید!

ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﺍﻣﯿﻨﯽ پاسخ داد: ﺍﮔﺮ ﻋﻤﺮ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻗﺒﻮﻝ می کنی؟

عالم سنی ﮔﻔﺖ: ﺳﺨﻦ ﻋُﻤﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺣﺠﺖ ﺍﺳﺖ.

ﻋﻼﻣﻪ، ﺳﺮﯾﻊ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﺘﺐ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻭ ﺻﻔﺤﻪ ﺍی ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﺪﯾﺚ ﺩﺭ آﻥ ﺑﻮﺩ: ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﻃﻮﺍﻑ ﮐﻌﺒﻪ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ﺩﺍﺷﺖ؛ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﺑﻪ ﺯﻥ ﻧﺎﻣﺤﺮﻣﯽ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﺎﻣﺸﺮﻭﻋﯽ ﮐﺮﺩ و ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﺩﯾﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ، ﺿﺮﺑﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺯﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﮐﺮﺩ. ﺍﻭ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﻧﺰﺩ ﻋﻤﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ.
ﻋُﻤﺮ بن الخطّاب به او ﮔﻔﺖ: ﻗَﺪ ﺭَﺍﯼ ﻋَﯿﻦُ ﺍﻟﻠّﻪِ ﻭَ ﺿَﺮَﺏَ ﯾَﺪُ ﺍﻟﻠّﻪ (ﭼﺸﻢ ﺧﺪﺍ ﺩﯾﺪ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍ ﺯﺩ).

 آﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺳﻨﯽ مات و ﻣﺒﻬﻮﺕ ﺷﺪ...