مارگارت تاچر در کتاب خاطراتش اذعان میکند که طرح فروپاشی شوروی و من و ریگان ریختیم! ما یعنی انگلیس و آمریکا!
این طرح 6 تیلیارد دلار هزینه داشت که در دوجا هزینه شد! 4/5 تیلیارد دلار اون رو خرج زدن روزنامه و رسانه کردیم!
یا روزنامه زدیم، یا اونهایی که بود رو خریدیم!
با 1/5 تیلیارد دلار باقی مانده اومدیم در سازمان اطلاعات و جاسوسی شوروی، کا گ ب نفوذ کردیم!
نفوذ کردیم دولت گورباچف و تایید کردیم و آوردیم روی کار!
کار گورباچف تاکید بر اصلاحات بود! سه شعار اصلی اصلاحات و توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی که توسط روزنامه های نفوذی ما در جامعه تئوریزه می شد!



اینجا مارگارت تاچر میگه که بدبخت گورباچف نمی دانست که وقتی رفورم می کنه با اینهمه تاکید بر اصلاحات و عوض کردن شعار ها روزی مجبور خواهد شد زیرساخت ها و بعد از آن از ایدئولوژی کمونیست را هم تغییر دهد! این یعنی پایان کار شوروی و فروپاشی آن و مهم تر از آن پایان کار کمونیسم! (عباسی به این دولت چی میگفت؟ دولت رفورمیست ها!)

حالا توسعه سیاسی، اصلاحات، درهای باز، اینا همه حرف های به ظاهر شیک و قشنگ و عامه پسندی است، ولی تو در باطن چیزی نیست جز لیبرالیسم! لیبرالیسم و آمریکن لایف استایل هرکجا که نفوذ کرده تحت پوشش توسعه سیاسی و اقتصادی مک دونالد و پپسی و کوکاکولا وارد جوامع هدف شده!
یکی از تعاریف لیبرالیسم اینه که بگذار هر چه می خواهد بکند! ولنگاری فرهنگی و برچیده شدن حدود و حرام و حلال الهی و هرکی هرکاری دلش خواست بکنه رو بخوای تو زر ورق بپیچی و کادو کنی میشه توسعه سیاسی!

بگذار هرچه میخواهد بکند!
لیبرالیسم و اسلام،دو مکتب که یکی توحیدی و دیگری الحادی است به مثابه شرق و غرب عالم هستند! اگر مسئولی بخواد یک قدم به سمت لیبرالیسم بره، این یعنی یک قدم دور شدن از اسلام و طولی نخواهد کشید که به قول امام خمینی اسلام چنان سیلی خواهد خورد که تا سال ها نتواند روی پا بایستد!