روی بحث سوریه بسیار اصرار داشت و یک سال و نیم تلاش می کرد و بعد از کلی پیگیری توانست برود. روحیه فداکاری و روحیه جهادی داشت و همیشه دوست داشت در صف اول و نوک حمله به دشمن باشد و همیشه در همه کارها اولین نفر بود و با اینکه جوان بود بسیار نترس و پر دل و جرئت بود.

روزی که در سوریه درگیری شد خودش سربندش را بست و داوطلبانه به صحنه نبرد رفت و دوستان بهش گفته بودند «تو بچه کوچک داری» اما سعید گفته بود «من در سوریه قید همه چی را زدم و من آمدم سوریه تا شهید شوم» و رفت جلو و شهید شد.

یک‌روز قبل از شهادت در آخرین مکالمه تلفنی به سعید گفتم «مواظب خودت باش» گفت «من رو حلال کن که کارهایم به عهده گرفتی و گفت دعا کن ان شاء الله شهید شوم». حتی از آنجا به سربازان زنگ زده بود و گفته بود «شما جوان هستید و دلتان پاک است و دعا کنید من شهید شوم».

Image result for ‫شهید سعید کمالی‬‎