کانون فرهنگی منتظران ظهور

اینجا مأمن امنی است برای او که امنیت طلب است

۶۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

درد دل ساده

 اگر فاجعه منا در دولت قبل حادث می شد شما چه واکنشی نشان می دادید؟

 

اگر رکود حاکم بر بازار مسکن و بیکاری چند میلیون نفری فعالان سیصد شغل مرتبط با آن در دولت قبل حادث می شد، شما چه واکنشی نشان می دادید؟

 

اگر دولت قبل از حذف آرم الله و احیاء شیر و خورشید می گفت شما چه واکنشی نشان می دادید؟

 

اگر معاون پارلمانی دولت قبل صحبت از الگوی حجاب و آزادی لبنان و ترکیه می کرد چه واکنشی نشان می دادید؟

 

اگر وزیر صنعت دولت قبل ۷۵ سال سن می داشت و هزار میلیارد تومان فریاد بر نمی آوردید که اسلام را بر باد دادند؟

 

چرا وقتی رییس جمهور در جمع نیروی انتظامی دستور اسلام را زیر پا گذاشت و امر به معروف و‌نهی از منکر واجب دینی را دچار شائبه کرد سکوت کردید؟

 

ادامه مطلب...
۰۲ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۰۳ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
خادم الزهرا

یه روز ...

یه روز یه ترک …

اسمش ستارخان بود. شجاع بود و نترس.
در دوران استبداد که نفس کشیدن هم جرم بود، با کمک دیگر مبارزان ترک، در برابر دیکتاتوری ایستاد، او برای مردم ایران، آزادی خواست و در این راه، زیست و مبارزه کرد و به تاریخ پیوست تا فرزندان این ملک، طعم آزادی و مردم سالاری و رهایی از استبداد را بچشند.

یه روز یه رشتی…

اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی.
او می توانست از سبزی جنگل های شمال و از دریای آبی اش لذت ببرد و عمری را به خوشی و آرامش سپری کند، اما سرزمین و مردمانش را دوست داشت و برای همین در برابر ستم ایستاد، آنقدر که روزی سرش را از تنش جدا کردند.

یه روز یه اصفهانی…

اسمش حسین خرازی بود.
وقتی عراقی ها به کشورش حمله کردند، جانش را برداشت و با خودش برد دم توپ و گلوله و خمپاره. کارش شد دفاع از مردم سرزمینش، از ناموس و از دین مردمش. آنقدر جنگید و جنگید تا در یکی از روزها، خونش بر زمین ریخت و خودش به آسمان رفت.

یه روز …

ترک و رشتی و فارس و کرد و لر و اصفهانی و عرب و … !
تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و به فکر شکستن قفل دوستی ما افتادند و از آن پس « یه روز یه … بود » را کردند جوک تا این ملت، به جای حماسه های اقوام این سرزمین که به عشق همدیگر، حتی جانشان را هم نثار کرده اند، به « جوک ها » و « طعنه ها » و « تمسخرها » سرگرم باشند و...

۰۲ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۵۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم الزهرا
يكشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۲۳ ب.ظ خادم الزهرا
شبی در کنار امام زمان (عج)

شبی در کنار امام زمان (عج)

ساعتی از نیمه شب گذشته بود. پژواک صدای جغدها در حیاط مدرسه می پیچید. طلبه جوان سر از کتاب بلند کرد و با سر انگشتان چشم هایش را مالید تا کمی از خستگی اش بکاهد.

میر علام از جایش بلند شد و گیوه هایش را پوشید، در ایوان ایستاد و نگاهش را به چیزی گره زد که سالها او را در آن حجره پاگیرش کرده بود. او رو به گنبد طلایی رنگ امیر المومنین(ع) ایستاد و در حالی که دستانش را روی سینه اش گذاشته بود، سلامی عرض کرد. اما آن شب حال دیگری داشت. وضویی گرفت و راهی حرم شد.

ادامه مطلب...
۰۱ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۲۳ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
خادم الزهرا

اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل

۰۱ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۴۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم الزهرا